پیچیده اما ساده مثل بارون

به نام خدا
مدتی قبل امین اطلاع داده بود که نزد شخصی رفته واو در امور عجایب است واز او خواسته تا قربانی کند واین حرفها ومن گفتم توجه نکند وگفتم خودم نزد او میروم؛صبح مرا از خواب بیدارکرد وگفت وقت گرفتم برویم وبا او رفتم وبا این دید که مثل دیگرافراد مشابه توجهی نکنم؛جوانی بود که کلیاتی را گفت وچندان توجهی نکردم وبعد خودش اصرار داشت تا کاری کند بلکه من توجه کنم وسطل آبی آورد وقدری خاک ونمک وچاقو وشمع واین کارها وخودم آن را آب کردم وادعیه واورادی خواند واصرار داشت بگوید امین وکلا" مرا برایم دعا خوانده اند واز این قبیل؛نهایتا در همان سطل آب-بدون آن که کسی باشد ووقفه‌‌‌ای درکار باشد-۷-۸ قطعه قفل وچاقو و اوراد که در یکی نام امین هم بود دیدم وگفت سعی می‌کند سحر‌هارا باطل کند والخ؛درمورد من هم خودش کلیاتی وتلفنی یکی از دوستانش جزییاتی گفت؛جالب بود برایم-در میان تبریک‌هایی که امروز برای من فرستادند درویش هم به همزمانی آن با تولدشان اشاره کرد که خبر نداشتم وتبریک گفتم وبرایشان سلامت ودل آرامی‌وموفقیت آرزو میکنم-نزد ابوذر رفتم برای سلمانی وجالب بود گفت همین الان درحال صحبت درمورد شما بودم که وارد مغازه شدید ومتعجب شد ومنهم؛کسی چندین ماه است پول اورا نداده که به یکی از دوستان گفتم اگر مصلحت بود تذکردهد-وکیل محترم اطلاع داد که درخصوص یک پرونده کیفری قرار منع تعقیب صادرشده که ایشان شاکی بوده وقبلا گفته بودم می‌بایست برای اعتراض لایحه را آماده کند وهمچنین شنیدم حال جسمی‌مادر منشی شان خوب نیست؛برای سلامتشان دعا میکنم-حدود یک سال برای خطوط رایتل که مشابه آن را داشتم پیگیری مرتب کرده بودم تا بالاخره پس از نامه وکیل به مدیرعامل رایتل وطی تماس تلفنی با ایشان اطلاع داده بودند از ساعت۱۱ روز۲۶ آبان تاساعت۱۱ روز۲۸ آبان در مزایده گذاشته میشوند وامروز آخرین روز بود وبه یکی از منسوبینم اطلاع داده بودم مرتب چک کند مبادا کسی بیشتر از ما پول پیشنهاد کند وآنهارا بخرد؛حوالی ساعت ۱۱ عکس‌های سایت را برایم فرستاده ومنهم درگیر کارها ولی متاسفانه متوجه به اهمیت قضیه ویک سال تلاش مکرر من نکرده که شاید من درگیرم ومگرمیشود بی توجه باشم؟وکسی با ۵۰ هزارتومان بیشتر آنهارا خریده است!!!وتنها یک خط مشابه را ما برنده شدیم آنهم لابد چون گران قیمت تر بود؛نمیدانم اصلا از این بی توجهی وبی تدبیری اطرافیان خودم درمواردی که قابل جبران نیست چه بگویم؟دیروز مدیریت هیجانی وذوق زدگی کسی اعصابم را بهم ریخت وامروز این داستان؛خیر است‌‌ان‌شاالله--حاج حسین آمد اورا بعد مدتها دیدم وخوشحال شدم؛عرق بوقناق برای کنترل دیابت داشتم دادم وخوشحال شد-یک نامه‌‌‌ای از جانب امین برای مدیرعامل رایتل فاکس شد تا درصورت امکان مساعدتی با افزایش قیمتی پیشنهاد بکند برای خطوطی که با سهل انگاری خودمان از دست دادیم؛گرچه بعید است بشود کاری کرد؛شاید خریدار از این فروشندگان خط باشد وروزی به خودمان زنگ بزند--مادر خانم نوروزی فوت کرد؛متاثرشدم وتسلیت گفتم-شکوهمند درخصوص رفتن امین وتوجه کردن به این کارها توصیه ودعوا کرد با من وگِله هم-پرونده شکایت سرقت گوشی امید با صدورکیفرخواست به دادگاه ارسال شده؛امید است رسیدگی دقیق شود-آرین موسوی از پیگیری کار توقیف ماشین خودش گفت وتشکرکرد-اشرفی گفت دوستش نامه اجراییه برای برگشت به کار آورده؛خوشحال بود-شب با دوستان مشترکی جداگانه صحبت کردم واحوال پرسی.-هندوانه‌های کوچک وتلخ که درپست گم شده بود بالاخره رسید واستفاده کردم وتشکرکردم-برای بیمه عمر که الزامی‌بود علت دیابت وبیماری اعلام شود اطلاع کتبی فرستادم؛گرچه نیازی به بهره مندی بیمه‌‌‌ای نبود اما می‌بایست اطلاع میدادم تا درسوابق درج گردد.

به نام خدا
به روایت فردریش نیچه/
وقتی مردی خود را در میانِ غوغا و هیاهوِی خویش و در معرض جزر و مدّ امواج زندگی و پستی و بلندی‌های آن می‌بیند، گاه حضور موجوداتی آرام و پَری گونه را احساس می‌کند که از کنارَش می‌لغزند و میلِ شدید به آرامش و خوشبختی را در او زنده می‌کنند؛ اینها "زنان" هستند/اکنون دربیست وچهارمین سالروز ازدواجم تمام قد به احترام همراهی‌ها وهمگامی‌ها وحمایت‌های مطلق وپیگیری‌های همسرم که درسخت ترین شرایط چون شیری غُران وعاشق یاری گرم بوده و تپش روح زندگی را سامان وتدبیر داده است؛ می‌ایستم وبرایش سلامت وشادی وموفقیت آرزودارم.

به نام خدا
کارتن حاوی هندوانه‌هایی که معروف به ابوجهل است ویکی از دوستان برای دیابت فرموده بودند مفید است وپست کرده بود داستانی شده ودست من نرسید والان هم آخرین پیگیری امین حاصل آن بود که کارتن را سرقت کرده اند وموجب تعجب شد وشکایتی هم فرستنده درسایت پست درج کرد تا رسیدگی شود-پاسخ شهرداری اهواز که در خصوص تعریض خیابانی در آن شهر پرسیده بودم در سامانه مربوطه ملاحظه شد ومفید بود-حسن دیشب پیام‌هایی داد واز روزگار وخانواده وهمه چیز اظهارناراحتی میکند وبنظرم البته ناشی ازبیکاری وبی پولی است؛امیدوارم تدبیر کند-آقای حیدری که درخصوص موضوع دخترش در دانشگاه مشورت کرده بود اطلاع داد با مراجعه امروز سوء تفاهم حل شده وگذشت کرده اند؛خوشحالم وامیدوارم دیگر مشکلی حادث نشود-زیبایی احوال پرسی کرد؛تشکرکردم-امروز با دوست خوبم آقای نجفی زاده قرارداشتم وایشان را پس از حدود۱۲-۱۳سال که دیدم با همان روحیه خوب وفعال یافتم وخرسندشدم وجالب است ۱۹سال پیش در دفترایشان بودم که همسرم تماس واطلاع داد که برای زایمان به بیمارستان رفته وحالا در همان روز خدمت ایشان رفتم وتجدید خاطره شد؛خیر است‌‌ان‌شاالله-مدتی بود که دوست داشتم مرکز خرید اوپال را ببینم وچون نزدیک آنجا بودم رفتم وبسیاراز نظم ونظافت ونحوه ساخت آن خوشم آمد؛مدیران باهوشی دارد ودرآنجا کارت ارتقایافته جین وستم را هم گرفتم وبرخورد خوبی هم آن شعبه داشت وخرید هم کردم؛در فروشگاه دیگری که مرد محترم وخوش برخوردی هم بودند یک تابلوی زیبایی که الگوی من هم هست"هرچیز که درجستن آنی؛آنی"خریدم-در مرکز خرید دیگری که رفتم تا به شعبه فروشگاهی بروم که تخفیف خوبی داده بود کت وشلوارخریدم وتعدادی پیراهن وهمچنین با تماس تصویری جداگانه با شایسته وشهرام ومسعود اشرفی آنها هم کاپشن وشلوار وپیراهنی سفارش دادند که قرارشد خود فروشگاه برایشان پست کند-مدتی قبل هم در فروشگاهی که برندی ایتالیایی اما درداخل تولید می‌کند رفته بودم وکت وشلوار زیبایی داشت که نخریدم اما چشمم آنجا متوقف مانده بود!امروز رفتم وآن را نیز در فروشگاهش درمرکز خریدی دیگر خریدم؛برخورد مدیر فروش وفروشنده وتوضیحات بی غل وغش آنان بسیار به دلم نشست وکیفیت عالی هم کار تولیدی شان دارد؛کارت عضویت هم دادند-شرفی برای امین گل وکارت هدیه فرستاد که تشکرکردم وهمچنین از نحوه رسیدگی بازرسی کل نسبت به شکایتش گِله واز نتیجه گیری اش ناامید بود-حاج عبدالله تماس واحوال پرسی کرد تشکرکردم-حاج حسین هم همینطور-باقری اطلاع داد حاج تقی رجبی فوت کرده بسیار متاثرشدم؛مرد شریف وبا اخلاق ومهربانی بود؛گویا سکته کرده وبه آقا روح الله هم پیام تسلیت دادم وهمچنین شنیدم اخوی حاج مهدی کربلایی هم فوت کرده؛پیام تسلیت برایش فرستادم؛ایشان هم مرد محترم وبا اخلاقی است وپرخاطره-سعید تماس گرفت ودرخصوص مشکل شرکت یا مجموعه‌‌‌ای کشتی حاوی بار مشورت کرد-ساجدی اطلاع داد که دادستان با آزادی مشروطش موافقت کرده؛بسیارخرسند شدم وامیدوارم تشریفات قضایی ذیربط بزودی حاصل وحل شود وتکلیف این جوان نازنین هم مشخص-مولایی اطلاع داد که دوگوشی به پیک داده وپیک آنهارا گم کرده والو پیک هم سلب مسوولیت کرده که گفتم امکان ندارد وباپیگیری مجدد گویا الو پیک گفته تا ده میلیون تومان خسارت میدهد وامیدوارم مشکلی پیش نیاید-امروز موضوعی پیش آمد که بسیار اوقاتم را تلخ کرد وآن این بود سال گذشته سوالی از جایی درپرونده‌‌‌ای حقوقی شده بود که مراد واقعی نبود وبا استعلام مجدد پاسخ صحیح داده شده بود وبه مرجع مربوطه تقدیم؛مجدد شخصی حقوقی استعلام کرده بود که پاسخی متناقض داده بودند ومن توصیه کردم که به این پاسخ جدید واخیر توجه نشود؛چون امر مبتلابه عام حقوقی بود گویا در گروه‌های حقوقی وقضایی اعلام ودرج شده؛همکاری با این بزرگوار تماس وخواستار اطلاعات بیشترشده وهمچنین سوابق را خواستند وبه من گفتند وتوصیه کردم هیچ پاسخی دراختیار نگذارند وبگویند سوابق آن را پیدا نمی‌کنم!با کمال تاسف -مثل موارد دیگر که هیجان را نمی‌توانند کنترل کنند-سوابق را فرستاده اند واندک فهمی‌هم نکرده وتجزیه وتحلیل هم که با دراختیارقراردادن اسناد واستعلام مجدد وانتشارآن باعث اعلام پاسخ سومی‌میشود وآن پاسخ محتمل نیست -درهرمرحله ای-به ضرر ایشان وموکلانشان باشد ولی صلاح کار خویش خسروان دادند.

به نام خدا
با افزایش تلفات انسانی کرونا هریک از ما در کنار خود عزیزی را از دست داده ایم ویا عزیزان دوستانمان یا خودشان را؛کرونا دارد خودش را ملموس ترنشان میدهد؛شاید رعایت وپیشگیری کنیم؛امروز هم شنیدم دکتر اژه‌‌‌ای که بنیان گذار سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان بود فوت کرد؛ خدا رحمتش کند که نقش بزرگی درپرورش استعدادهای درخشان ونخبگان این کشور آنهم درآن سالهایی که چندان توجهی نمیشد داشت؛دولت هم که قراربود تدبیری برای تعطیلی تهران کند گویا میسروبه تصمیم نرسیده فعلا-احوال عزیزی را پرسیدم؛متاسفانه علیرغم توصیه من برای آزمایش وپیگیری گویا به تشخیص خود عمل می‌کنند وخیراست‌‌ان‌شاالله-خانم مهندس درخصوص مراجعه اش به دادسرا وتوضیحات بازپرس وراه جدیدی حقوقی گفت که خوب بود اماتوصیه کردم آن راه درکنار اعتراض قانونی به نظر نهایی بازپرس باید باشد والبته مصلحت را خود دانند--یکی از دوستان با من تماس گرفت وگفت دارد فیلمی‌تهیه میشود وخاطرات زندان انفرادی گفته میشود وفکرکردم همه اینهایی که دارند خاطره تعریف می‌کنند بقول خودش شوخی است درمقابل تو وگفت حاضری بیایی صحبت کنی؟گفتم فکرمیکنم وبررسی--احسان تماس وگفت دوباره لایحه به اجرای احکام فرستاده برای بررسی مجدد اما درسامانه درج نشده بود-تورج دوستم درخصوصی تماس ومشورت کرد که آن را به بررسی بیشتر موکول کردم-پاسخ کانون سردفتران ودفتریاران دستم رسید که خط بطلانی بر اقدامات واعمال سلایق بعض ادارات کل ثبت اسناد وسردفتران درموضوعی ثبتی بود از وکیلی حاذق خواستم چون امر مبتلابه عام است تقاضای ابطال بخشنامه مدیرکل ثبت یکی از استانها را بدهد.-فاطی درخصوص سهام عدالت سوال داشت گفتم با مرکز مربوطه تماس بگیرد-سمیر تماس واحوال پرسی کرد ودرخصوص سرقت ماشینی که صورت گرفته بود متعلق به یکی از دوستانش گفت-مدتی از دوستان وعزیزانی خبری نداشتم وپیامک دادم عده‌‌‌ای بیمار بودند وبعضی دوران نقاهت از بهبودی کرونارا طی میکردند وبعضی مصیبت زده بودند؛متاثرشدم-هادی بیگدلی تماس واحوال پرسی کرد-احوال دادجو را پرسیدم وماموریت بود وخوشبختانه درسلامت-آقایان رحیمی‌زاده وبخشی جداگانه از جایی که بودم تماس گرفته واحوال پرسی کردند-صادق نجفی تماس واز اینکه مجالی برای ملاقات نبود گِله کرد وقرارشد بزودی زیارتش کنم-اشفعی احوال پرسی واطلاع داد دخترش هم دانشگاه قبول شده خوشحال شدم وتبریک گفتم-دکتر حسین تماس گرفت واحوال پرسی وگفت همسر یکی از دوستانش هم فوت کرده؛متاثرشدم وازوضعیت خانه اهواز گفت-حاجی‌هادی تماس گرفت وخوشبختانه دوران نقاهت کرونا وجراحی قلب را سپری کرده است؛خرسند شدم-سراج تماس واحوال پرسی کرد؛تشکرکردم-نواسیری احوال پرسی کردم ودرگیر روزها ومشکلات خودش بود-فردا تولد ابول است که تولدش را تبریک میگویم وبرای این دوست پرخاطره سلامت وتوفیق آرزو میکنم.-جناب تبرایی تماس واحوال پرسی کرد بسیارخوشحال شدم-امیرخداکرم زاده هم تماس واحوال پرسی کرد وگزارشی از کارخانه گفت که سروسامان میدهد توصیه به مراعات جامع الاطراف کردم.

به نام خدا
اصولا هوای بارانی برای کسی که حالش خوبه؛ خوب تر میشه واونی هم که بَده؛ بدتر میشه؛ برای همه حال خوب بارانی آرزو دارم-تصویری با مادرم وپدرم صحبت کردم؛ پدرم خوب بود شکرخدا ومادرم هم با بارش باران مثل همیشه دچار اختلال تنفسی میشود که برایش سلامت آرزو کردم- احوال پرس علی وهمسرش شدم، خوب بودندشکرخدا-عصری یک مرکزخریدی را میخواستم مدتها بود بروم؛ رفتم وجالب بود وکت وشلوارهای خوبی هم داشت که نیازی فعلا نداشتم تا بعدا سری بزنم ؛ کیف زیبایی برای موبایلم دیدم وخریدم وکیف پولی کُتی هم؛ خوب بود.-تلفنی با اشرفی صحبت کردم-مدتی است تدینی درکانال خودش مطلبی نگذاشته بود وخبری ازش نبود زنگ زدم حالش را پرسیدم؛ خودش خواسته مدتی از فضای مجازی دورباشد؛امیدوارم همیشه موفق باشد.-احوال پرس فاطی هم شدم؛مثل همیشه هیچ کاری نمی‌کند واز زمین وزمان شاکی است.-بعد از یکی از دوروز که خبری از یکی از عزیزانم نبود ومنهم مزاحم خلوتش نشدم؛اطلاع داد منشی اش اطلاع داده که مبتلا به کروناشده واحتمال میداد اوهم گرفتارباشد؛توصیه کردم فوری آزمایش بدهد ومرا مطلع کند وبا پزشک هم مشورت کند؛ان شاالله که مشکلی نیست وهمیشه سالم وتندرست باشند.

به نام خدا
درحال مطالعه کتاب تاریخ شفاهی آموزش عالی در عصراصلاحاتم وبسیار مفید است ومطالب مهم وگاه تلخ وجالبی دارد-از قرار منع تعقیب شکایت خانم مهندس چندروزی گذشته بود وتصورمیکردم به آن اعتراض کرده؛سوال کردم وگفتند وکیلشان خارج از کشوراست واعتراض نکرده؛خیلی تعجب کردم وبرای اینکه فرصت را ازدست ندهد اجمالا یک متن اعتراض مختصر برایشان نوشتم تا اول صبح شنبه ببرند وتقدیم کنند وتوصیه کردم حتما هم بازپرسی رفته وپرونده را مطالعه وسند مورد استناد قرار بازپرس را بگیرند-دیروز برای شهرام طلبش را فرستاده بودم که نرسیده وتعجب کردم وپیگیری خودم از مرکز مربوطه کرده که گفتند دوشنبه واریز میشود وموجب تعجب شد؛اصرارکردم برایش مجدد پول بفرستم تا بعد برگرداند قبول نکرد-رشید بوستانی تماس وبرای درمانش مشورت کرد؛از حال او متاثرشدم-به الی نوشتم که علیرغم اینکه به آینده او وموفقیت‌هایش بسیار علاقمندم اما علت دوری وسکوتم -اگر تا الان متوجه نشده باشد-آن است اولا روزهای آخر متوجه شدم که درحال رفتن هستند وبعد هم مخالف این شیوه بودم؛تشکرکرد اما لازم بود بگویم که من البته خیلی صریح به کسی نمی‌گویم وتنها دوری میکنم وسکوت-امید رفته بود کفش خریده بود؛از خوشحالی اش خرسندم.-پیگیرسند موتورشدم وباز قول هفته بعدرا دادند وگفتم اگر مشکلی هست که معامله فسخ شود ویا تدبیردیگری که گفتند نه ودرگیر بروکراسی اداری شده؛خیراست‌‌ان‌شاالله-تلفنی احوال جابر را پرسیدم وتسلیت گفتم برای پدر همسرش وبسیار متاثر بود-پیام به یکی از عزیزانم دادم که درپی ایشان بروم ولوکیشن زنده هم فرستادم تا رسیدن من مطلع باشد؛رسیدم وایشان تصورنکرده بود برای رفتن به جایی درپی او رفته ام-بقول جفری تند حرف میزنی ودیگران هول میشوند!-چند دقیقه‌‌‌ای جلوی منزل ماندم وتازه متوجه شد ولی محاسبه کردم تا رسیدن به مقصد بعدی تا مهیاشدن زمان نداشتم ودراین مواقع هم اعصابم بهم می‌ریزد از ناهماهنگی وبرگشتم؛خیر است.

به نام خدا
با اینکه در طول عمرم ضربه‌های زیادی خورده ام اما۲۱ آبان۸۷ برایم معنی خاص تری دارد ورفتار جوانی درقامت قاضی بنام حیدری فر که اکنون دوران محکومیت خودرا در زندان سپری میکند والبته اوهم نوک قله وظاهر این برخورد بامن بود؛۱۲سال از آن روزی که با شرفی رفتم وبچه‌ها درحال رفتن به مدرسه بودند آنهارا بوسیدم ودرراه نیز با یکی از منسوبینم نیز خداحافظی کردم؛وحال با همه سختی‌های آن وزجرهایی که کشیدم آنها چه سرنوشتی پیداکردند ومن از آنچه خدای بزرگ سرنوشتم داشت را شاکرم که به تجارب وآزموده‌هایم افزود-امروز خبردرگذشت استاد فیرحی که چندروزی بود به لحاظ ابتلا به کرونا بستری بود؛متاثرم کرد؛تلفنی به دکتر سعید هم گفتم بسیارمتاثرشد؛بعدا دراخبار وکانال‌های مختلف خبری هم آمد؛روحشان شاد-از چندروز گذشته خبرهایی دال بر تغییر قضاتی قدیمی‌در دادگاه انقلاب تهران می‌رسید وامروز عملا در رسانه‌هادیدم آقای مقیسه به دیوان عالی کشور رفته وآقای زرگر هم رییس دادگاه انقلاب تهران شده عملا از آن شعب دادگاه بدوی انقلاب وتجدیدنظر تغییر یافته اند وبنظرم بیشتر رویکرد جدید قوه قضاییه است وان شاالله خیراست-پهلوان زنگ زد ودر خصوص مراحل اخذ شناسنامه برای فرزندش گفت که امیدواربود زودتر پس از این همه سال به نتیجه برسد-حسن تماس گرفت واحوال پرسی کرد وسوالی درخصوص بلیط هواپیمای دوستش داشت-پیام برای پیگیری کار پسر کبری همسایه مان دادم که گفت پسرش منصرف شده ومیخواهد نزد آنها باشد ومشغول به کارشود-ملکوتی وهمسرش تلفنی درخصوص مشکل بانکی شان صحبت کردن وگفتم خیلی نگران نباشند وپیگیری کنند تا حل شود؛قرارشد پرونده خودش را هم پیگیری کنند دقیق تر-امینی شمه‌‌‌ای از پیگیری‌های خودش گفت وشکایتی که کرده ومتهم آن با وثیقه رهاشده واز اطلاعات واسناد خودش برای ارائه بعدی گفت-سلحشور وروستا ومن تلفنی صحبت کردیم وقدری گپ زدیم؛خوب بود-برای کارهای لب تاپ وگوشی ام نزد یکی از دوستان رفتم وتجدید دیداری هم کردم-شهرام کارت‌های امین وامید دستش رسیده بود ویک روزه امتیازات آنهارا افزایش داد؛تعجب آور بود وتشکرهم کردم از تلاشش-حاضران اطلاع داد که پدرش هم بیماراست وخودش هم قدری؛برایشان سلامت آرزو دارم-مرادی هم اطلاع داد بهبود یافته؛خرسندشدم.-یکی از دوستان تماس گرفتیم وصحبت کردیم وگپ زدیم-جفری تماس گرفت ویک ساعتی حدودا صحبت کردیم ومیگوید هربار که با تو صحبت می‌کنم کیف میکنم اینهم لطف خدا به من است.

به نام خدا
این روزها در هیاهوی حواشی ماندن یا نماندن رییس جمهور فعلی آمریکا وتهدیدات او از شکایت قضایی گرفته تا تحریم‌های بیشتر؛خبر موفقیت نسبی واکسن کرونا موجی از امید ایجاد کرده وسازمان بهداشت جهانی هم تایید کرده؛هرچند ممکن است دیرتر تولید انبوه ویا عمومی‌عرضه شود اما اصل تحقیقاتی که به نتیجه رسیده جای امید وسپاس است-در کشورما ازامروز قدری محدودیت‌ها افزون شد ولی قطعا کافی نیست ولی از آنجا که ما با آزمون وخطا جلو میرویم راه دیگری حضرات گویا ندارند-رشید بوستانی آزمایشات را فرستاد واطلاع داد نزد پزشک رفته وتشخیص روماتیسم داده اند برای دکتر سعید هم فرستادم-ایران اطلاع داد که پدرش گویا مبتلا به کروناشده متاثرشدم وبا او تماس گرفتم فعلا مشکوک به آن بود ولی حالش مساعد بود قدری واز رفتن به مراسم ترحیم یکی از بستگان میدانست ابتلا را؛دکتر سعید هم گفت روزهای آخر بیماری است با این آزمایش؛برایشان دعا میکنم-فردا تولد حبیب است که تولدش را تلفن زد تبریک گفتم وآرزوی سلامت وحل مشکلش را دارم-فردا همچنین ۱۲سال از روزی که حضراتی داستانی برای من درست کردند میگذرد؛در این سالها تجربیات بسیار بسیار گرانبهایی یافتم واز خدای متعال بخاطر این توجه وآبدیده تر شدنم متشکرم-اشرفی درخصوص دوستانش مشورت کردو گفتم احوال آقای حیدری را هم بپرسد-کارت یک فروشگاهی که از مشتریان او هستم به درجه بالاتری ارتقا یافته؛در مسیرم دوشعبه رفتم ونداشتند تا فیزیکی آن را بگیرم وبا مرکز مشتریان تماس گرفتم قرارشد صادر وبرایم بفرستند-کارت بانکی امید راهرچه استفاده میکرد اعلام مسدودی میکرد؛بالاخره رفته بانک ومشخص شد اشتباهی شعبه‌‌‌ای درمشهد آن را ابطال کرده واطلاعی هم نداده اند وکارت جدید گرفت-بعد از مدتها خواستم یکی از عزیزان را ببینم؛از دیروز چند بار باوی هماهنگ کردم؛امروز چند بار تماس تلفنی گرفتم جواب ندادند-البته سوابق متعدد درعدم پاسخگویی به موقع دارند-ونزدیک محل ایشان هم شدم ولوکیشن زنده فرستادم تا مسیر نزدیک مرا رصد کنند ولی ایشان آمد ومرا پیدانمی‌کرد وهرچه گفتم من همان جایی ام که همیشه می‌ایستم متوجه نمیشد ؛یک ربع ساعتی ایستادم وچون متوجه نمیشد -واز جواب ندادنش هم ناراحت بودم-حرکت کردم ورفتم؛هرچه تماس گرفت جواب ندادم؛واقعا نمیدانم چه بگویم؟هرچه من دقیق ومنظم برنامه ریزی میکنم الی ماشاالله بعض ازعزیزان نامنظم وبعضی بی خیال..

به نام خدا
یکی از دوستان اطلاع داد که مادرش بیماراست وچون جانبازهم هست نگران است؛من هم نگران شدم وبرای سلامت ایشان تنها از من فعلا دعا برمی‌آید آنهم اگر خدا قبول کند؛این روزها پس از فراز وفرودهای انتخابات آمریکا که ذهن‌ها به آنجا معطوف شده بود؛در شرایط حاد کرونایی این روزها بهتراست دولت قدری تلاش برای تدبیربیشتری کند وقرنطینه سفت وسخت را جدی تربگیرد شاید-آنهم شاید- ازاین شتاب مرگ قدری کاسته شود؛بسیاری از ما که فکرخودمان نیستیم برای پیشگیری وای به حال دیگران واین مصیبت باراست- رد اعاده دادرسی مولایی را که شنیدم به او گفتم وبسیار متاثرشد ومن نیز؛با وجود ایرادات متعدد که وکیلشان اعلام کرده بود؛تعجب کردم-با امینی ودوست دیگری هم مشورت کردم که ببینم آیا راه دیگری پیدامیشود؟-امینی اطلاع داد که شنیده کسی از مسوولیتی که دارد عوض شده؛از چندنفر سوال کردم اطلاع دقیقی نداشتند والبته اگرهم باشد برای تغییرات بعید نیست-سلحشور تماس گرفت وبا احمد عسگری هم صحبت کردیم وقدری احوال پرسی؛احمد بعدا با من صحبت کرد وگفت مدتها بیماربوده وحتی توان پاسخ به پیامک‌های مرا هم نداشته؛دایی اش هم اخیرا فوت شده؛بسیار متاثرشدم-ابول حالم را پرسید وتعدادی استیکربا طرح عکس خودم درست کرده وفرستاده بود؛تشکرکردم یاد سید علای مرحوم افتاده بود؛روحش شاد؛کاش روزی بشود سرمزار اوبروم؛جوان پرخاطره‌‌‌ای بود-خسرو پیام داد واحوال پرسی کرد؛دوست داشت سری به او بزنم که نشد؛سرفرصت حتما سری به او میزنم؛مدتهاست که خبری ازش نداشته ام-روستا از مشکلات خودش که بنا به ادعای خودش ناشی از مالی است با همسرجدیدش گفت؛در اوهام وخیالات است واین مرا متاثرمیکند وبعید هم نیست که درگیر اعتیادهم شده؛وهمین عوامل باعث بروز ارتکاب جرم هم میشود ومن نگران آنم کاری دست خودش ندهد-یکی از دوستان هم درخصوص انتقال خودش گفت؛ته دلش نگران است؛نمیدانم چه باید گفت؟.-امروز غالبا خواب بودم؛نمیدانم از آب وهوای پاییزی است یا کمبود خواب است ویا بیماری ای؟بهرحال خیر است-یکی از عزیزان هم درخصوص مشکلات منشی خودش گفت ومصیبت‌های مترتب براو؛ناراحت شدم ونمیدانم چطور میشود کمکی کرد؟مشکلات که حادث شود اگرتسلیم آن شویم مارا غرق می‌کند؛بسیاری را که میشناسم تسلیم مشکلات شده اند.-دکترسعید هم احوال دکتر فیرحی را پیگیری میکرد که با ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری است.

به نام خدا
برای فیزیوتراپی رفتم؛آخرین جلسه بود واز زحمات آنان هم دراین مدت که رفتم تشکرکردم؛امیدوارم درمان با ورزش مختصر ادامه وحل شود-احوال یکی از دوستان را پرسیدم وکماکان اعتقاد داشت نباید دکتر برود؛قرنطینه آنهم نسبی بود؛امیدوارم مشکلی حادث نشود-حال سیدی را پرسیدم که درشهر دیگری خدمت میکند وخوشحال شدم؛جوان برازنده وخوبی بود وپرخاطره-با دکتر سعید درخصوص یکی از دوستان که بیماربود مشورت کردم-با امین درخصوص بعض وسایل جامانده از ماشین‌های قبلی صحبت کردم تا ببردو بفروشد-با اشرفی تلفنی صحبت کردم ودرخصوص کارها مشورت کردم-بهروز رفته بود پیش مادرم واستشهاد را امضاکرده بود؛تشکرکردم-احوال مرادی را پرسیدم؛بهتر بود-با دوستی درخصوص بیماری ومشکلات خودش صحبت کردم؛بهتر بودند شکرخدا.